من همون جزيره بودم،خاكي وصميمي و گرم...
واسه عشق بازي موجا،قامتم يه بستر نرم...
يه عزيز دردونه بودم،پيش چشم خيس موجا...
يه نگين سبز خالص،روي انگشتر دريا.....
تاكه يكروز تو رسيدي،توي فلبم پاگذاشتي...
غصه هاي عاشقي رو ،تو وجودم جا گذاشتي....
زير رگبار نگاهت،دلم انگار زير و رو شد...
براي داشتن عشقت همه جونم آرزوشد...................
ناگهاني پيدات كردم،خونه ي قشنگي واسه دلشكسته ها داري...